کودکانه

در زمان های قدیم ماهی گیر پیری به نام ایومینت بود که با همسرش آی آی سو در کنار رودخانه زندگی می کرد. هر روز آن ها تورشان را در رودخانه می انداختند تا ماهی بگیرند و آن ها را در بازار محلی بفروشند. پیرمرد و همسرش بچه ای نداشتند.
یک روز وقتی ایومنیت طبق معمول مشغول ماهیگیری بود، متوجه ی چیزی در تورش شد. وقتی ایومنیت به آن نگاه کرد متوجه شد که یک تخم کروکودیل است.

او همسرش را صدا کرد تا تخم کروکودیل را به خانه ببرد و زیر مقداری کاه قرار دهد. چند روز بعد یک بچه کروکودیل کوچک از تخم بیرون آمد.



ادامه مطلب...


نوشته شدهجمعه 5 خرداد 1391برچسب:کروکودیلی به نام ابر سفید(قصه های کودکان), توسط حسین-غزل
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.